سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از دشمنی که در سینه ها مخفیانه رخنه می کند و در گوشها آهسته می دمد، بپرهیزید . [امام علی علیه السلام]

تفسیر نور


قید و شرطى براى عبادت نیاورده ، و آنرا مطلق ذکر کرده ، در نتیجه معنایش این مى شود که ما به غیر از بندگى تو شاءنى نداریم ، پس تو غیر از پرستیده شدن شاءنى ندارى ، و من غیر از پرستیدنت کارى ندارم .

ترجمه تفسیر المیزان جلد 1 صفحه : 41

نکته دیگر اینکه ملک از آنجا که (به بیان گذشته ) قوام هستیش به مالک است ، دیگر تصور ندارد که خودش حاجب و حائل از مالکش باشد، و یا مالکش از او محجوب باشد، مثلا وقتى جنابعالى به خانه زیدى نگاه مى کنى ، این نگاه تو دو جور ممکن است باشد، یکى اینکه این خانه خانه ایست از خانه ها، در این نظر ممکن است زید را نبینى ، و اصلا بیاد او نباشى ، و اما اگر نظرت بدان خانه از این جهت باشد که خانه زید است ، در اینصورت ممکن نیست که از زید غافل شوى ، بلکه با دیدن خانه ، زید را هم دیده اى ، چون مالک آن است .

و از آنجائیکه برایت روشن شد که ما سواى خدا بجز مملوکیت ، دیگر هیچ چیز ندارند، و مملوکیت ، حقیقت آنها را تشکیل میدهد، دیگر معنا ندارد که موجودى از موجودات ، و یا یک ناحیه از نواحى وجود او، از خدا پوشیده بماند، و محجوب باشد، همچنانکه دیگر ممکن نیست به موجودى نظر بیفکنیم ، و از مالک آن غفلت داشته باشیم ، از اینجا نتیجه مى گیریم که خدایتعالى حضور مطلق دارد، همچنانکه خودش فرموده : (اولم یکف بربک انه على کلشى ء شهید؟ الا انهم فى مریه من لقاء ربهم ، الا انه بکل شى ء محیط، آیا همین براى پروردگار تو بس نیست که بر هر چیزى ناظر و شاهد است ؟ بدانکه ایشان از دیدار پروردگارشان در شکند، بدانکه خدا بهر چیزى احاطه دارد)، و وقتى مطلب بدین قرار بود، پس حق عبادت خدا این است که از هر دو جانب حضور باشد.

وجه التفات و تغییر سیاق آیه (ایاک نعبد) از سیاق غیبت به سیاق حضور

اما از جانب پروردگار عز و جل ، باینکه بنده او وقتى او را عبادت مى کند، او را بعنوان معبودى حاضر و روبرو عبادت کند، و همین باعث شده که در سوره مورد بحث در جمله (ایاک نعبد) ناگهان از سیاق غیبت به سیاق حضور و خطاب التفات شود، با اینکه تاکنون مى گفت حمد خدائى را که چنین و چنانست ، ناگهان بگوید: (تو را مى پرستیم )، چون گفتیم حق پرستش او این است که او را حاضر و روبرو بدانیم .

و اما از ناحیه بنده ، حق عبادت این است که خود را حاضر و روبروى خدا بداند، و آنى از اینکه دارد عبادت مى کند. غایب و غافل نشود، و عبادتش تنها صورت عبادت و جسدى بى روح نباشد،و نیز عبادت خود را قسمت نکند، که در یک قسمت آن مشغول پروردگارش شود، و در قسمت دیگر آن ، مشغول و بیاد غیر او باشد.

ترجمه تفسیر المیزان جلد 1 صفحه : 42

حال یا اینکه این شرک را، هم در ظاهر داشته باشد، و هم در باطن ، مانند عبادت عوام بت پرستان ، که یک مقدار از عبادت را براى خدا مى کردند، و یک مقدار را براى نماینده خدا، یعنى بت ، و اینکه گفتیم عوام بت پرستان ، براى این بود که خواص از بت پرستان اصلا عبادت خدا را نمى کردند، و یا آنکه این شرک را تنها در باطن داشته باشد، مانند کسى که مشغول عبادت خداست ، اما منظورش از عبادت غیر خدا است و یا طمع در بهشت ، و ترس از آتش است ، چه تمام اینها شرک در عبادت است که از آن نهى فرموده اند، از آنجمله فرموده اند: ((فاعبد اللّه مخلصا له الدین ))، (خداى را با دیندارى خالص عبادت کن )، و نیز فرموده : ((الا لله الدین الخالص و الذین اتخذوا من دونه اولیاء ما نعبدهم الا لیقربونا الى اللّه زلفى ان اللّه یحکم بینهم فیما هم فیه یختلفون ))، (آگاه باش که از آن خدا است دین خالص  و کسانى که از غیر خدا اولیائى گرفتند گفتند ما اینها را نمى پرستیم مگر براى اینکه قدمى بسوى خدا نزدیکمان کنند، بدرستیکه خدا در میان آنان و اختلافى که با هم داشتند حکومت مى کند).

شرائط کمال عبادت و اوصاف عبادت حقیقى

بنابراین عبادت وقتى حقیقتا عبادت است که عبد عابد در عبادتش خلوص داشته باشد، و خلوص ، همان حضورى است که قبلا بیان کردیم ، و روشن شد که عبادت وقتى تمام و کامل میشود که به غیر خدا بکسى دیگر مشغول نباشد، و در عملش شریکى براى سبحان نتراشد، و دلش در حال عبادت بسته و متعلق بجائى نباشد، نه به امیدى ، و نه ترسى ، حتى نه امید به بهشتى ، و نه ترس از دوزخى ، که در این صورت عبادتش خالص ، و براى خدا است ، بخلاف اینکه عبادتش بمنظور کسب بهشت و دفع عذاب باشد، که در اینصورت خودش را پرستیده ، نه خدا را.

و همچنین عبادت وقتى تمام و کامل میشود که بخودش هم مشغول نباشد که اشتغال به نفس ، منافى با مقام عبودیت است ، عبودیت کجا و منم زدن و استکبار کجا؟

و گویا علت آمدن پرستش و استعانت بصیغه متکلم مع الغیر (ما تو را مى پرستیم و از تو یارى میجوئیم ) همین دورى از منم زدن و استکبار بوده باشد، و میخواهد بهمین نکته اشاره کند که گفتیم مقام عبودیت با خود دیدن منافات دارد، لذا بنده خدا عبادت خود، و همه بندگان دیگر را در نظر گرفته میگوید: ما تو را مى پرستیم ، چون بهمین مقدار هم در ذم نفس و دور افکندن تعینات و تشخصات اثر دارد، چون در وقتى که من خود را تنها ببینم ، به انانیت و خودبینى و استکبار نزدیک ترم ، بخلاف اینکه خودم را مخلوط با سایر بندگان ، و آمیخته با سواد مردم بدانم ، که اثر تعینى و تشخص را از بین برده ام .

دو جمله ایاک نعبد و ایاک نستعین روى هم یک معنا را افاده مى کند و آن عبادت خالصانه است

از آنچه گذشت این مسئله روشن شد، که اظهار عبودیت در جمله (ایاک نعبد) الخ ، از نظر معنا و از حیث اخلاص ، جمله ایست که هیچ نقصى ندارد، تنها چیزیکه بنظر مى رسد نقص است ، این است که بنده عبادت را بخودش نسبت میدهد و بملازمه براى خود دعوى استقلال در وجود و در قدرت و اراده مى کند، با اینکه مملوک هیچگونه استقلالى در هیچ جهتى از جهاتش ندارد، چون مملوک است .

ترجمه تفسیر المیزان جلد 1 صفحه : 43

و گویا براى تدارک و جبران همین نقص که در بدو نظر بنظر مى رسد، اضافه کرد: که (و ایاک نستعین )، یعنى همین عبادتمان نیز باستقلال خود ما نیست ، بلکه از تو نیرو مى گیریم ، و استعانت میجوئیم .

پس بر رویهم دو جمله : (ایاک نعبد و ایاک نستعین ) یک معنا را مى رسانند، و آن عبادت خالصانه است که هیچگونه شائبه اى در آن نیست .

و ممکن است بهمین جهت که گفته شد، استعانت و عبادت هر دو را بیک سیاق آورد، و نفرمود: ((ایاک نعبد اعنا و اهدنا)) الخ ، (تو را عبادت مى کنیم ما را یارى فرما و هدایت فرما) بلکه فرمود: (تو را عبادت مى کنیم و از تو یارى مى طلبیم ).

خواهى گفت : پس چرا در جمله بعدى یعنى (اهدنا الصراط المستقیم ) این وحدت سیاق را رعایت نکرد؟ و نفرمود: ((ایاک نعبدو ایاک نستعین و ایاک نستهدى الى صراط مستقیم ))؟، در جواب میگوئیم : این تغییر سیاق در خصوص  جمله سوم علتى دارد، که بزودى انشاءاللّه بیان مى کنیم .

پس با بیانیکه در ذیل آیه : (ایاک نعبد و ایاک نستعین ) الخ آوردیم ، وجه و علت التفاتیکه در این سوره از غیبت به حضور شده روشن گردید، و نیز وجه انحصار عبادت در خدا، که از مقدم آوردن مفعول (ایاک ) از فعل (نعبد و نستعین ) استفاده مى شود، و همچنین وجه اینکه چرا در کلمه (نعبد) عبادت را مطلق آورد، و نیز وجه اینکه چرا بصیغه متکلم مع الغیر فرمود: (نعبد) و نفرمود (اعبد، من عبادت مى کنم )، و باز وجه اینکه چرا بعد از جمله (نعبد) بلافاصله فرمود: (نستعین ) و وجه اینکه چرا دو جمله نامبرده را در سیاق واحد شرکت داد، ولى جمله سوم یعنى (اهدنا الصراط المستقیم ) را بآن سیاق نیاورد، روشن گردید.

البته مفسرین نکات دیگرى در اطراف این سوره ذکر کرده اند، که هر کس بخواهد میتواند بکتب آنان مراجعه کند، و خداى سبحان طلبکارى است که احدى نمیتواند دین او را بپردازد.

 

 



علیرضاابراهیمی ::: شنبه 87/6/30::: ساعت 3:27 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 4
کل بازدید :5352
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
علیرضاابراهیمی
این وبلاگ تفسیر ومعنی قرآن است
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<